دختربهار
دختربهار

 

 سال1320
مرد:دختره خیرندیده من تا نکشمت راحت نمیشم....
زن:اقاحالا یه غلطی کردشما بگذرنامحرم که خونمون نبودهحالا این بنده خدا یه بار بلند خندیده
مرد:بلند خندیده؟این اگه الان جلوشونگیرم لابدپس فردامیخوادبره بقالی ماست بخره ؟؟...نخیرنمیشه بایدبکشمش بالاخره باصحبت های زن مرد خونه ازخرشیطون پیاده میشه ودخترگناهکارشومیبخشه
سال1280
مرد:واسه من میخوای بری درس بخونی؟میکشمت تابرات درس عبرت بشه یه بارکه مردی دیگه جرات نمیکنی ازاین حرفابزنی توغلط میکنی تقصیرمن بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قران خوندن یادبده حالا واسه من میخوای درس بخونی؟؟؟
زن:اقااروم باشین یه وقت قلبتون خدای نکرده میگیره ها!شکرخورددیگه ازاین مارک شکرنمی خوره قول میده......
مرد(بانعره حمله میکنه طرف دخترش)من بایدبکشمت تانکشمت اروم نمیشم خودت بیا خودتوتسلیم کنی بدونه دردمیکشمت بالاخره باصحبت های زن مردازخرشیطون پیاده میشه ودخترگناهکارشومیبخشه
سال1330
مرد:چی؟دانشسرا(همون دانشگاه خودمون)؟حالا میخوای بری دانشسرا؟میخوای سر منوزیرننگ بوکونی؟فاسدشدی برا من؟؟شیکمتوسورفه(سفره)میکنم
زن:اقاتوروخدا خودتونوکنترل کنین خدای نکرده یه وخ(وقت)سکته میکنین
بالاخره باصحبت های زن مرد:چی می گی زززززززن؟؟دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادروبیگیرم یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی بالاخره باصحبت های زن مردازخرشیطون پیاده میشه ودخترگناهکارشومیبخشه
سال1380
مرد:کجا؟میخوای باتکپوش(ازاین مانتوخیلی استین کوتاهاکه نیم مترم پارچه نبردن ووقتی می پوشیشون مث جلیقه نجات پستی بلندی پیدا میکنن)وشلوارک(ازاین شلوار خیلی برموداها)بری بیرون؟می کشمت...من...تورو.....میکشم
زن:ای اقا خودتوناراحت نکن بابا الان دیگه همینطورین(شما بخونیداکثرا)
مرد:من اینطورنیستم دخترلااقل یه کم اون شلوارروپائین تربکش که تا زانوتوبپوشونه...نه...نه...نمی خوادبدترشدهمون بالا ببندیش بهتره
سال1400
دختر:چی؟چی گفتی مرتیکه ی......؟؟؟؟دارم بهت میگم ماشین بی ماشین همین که گفتم من با الکس قراردارمماشینم میخوام میخوای بری بیرون پیاده برو
باباه:::جیکش درنمیاد
زن:دخترم حالا بابات یه غلطی کرده تواعصاب خودتوخراب نکن لاک ناخنت می پره؟اروم باش عزیزم رنگ موهات یه وقت کدرمیشه ا مامی....باباتم قول میده دیگه ازاین حرفا نزنه بالاخرهدخترخونه ازخرشیطون پیاده میشه وبابای گناهکارشومیبخشه؟؟؟!!!  


نظرات شما عزیزان:

اکیلا
ساعت2:07---4 آبان 1390
سلام
حالا شدیم خواهر،آپ کردی بدون اینکه بهم خبر بدی
راستی آپم بدو بیا
منتظرتم


حمید
ساعت12:06---3 آبان 1390
سلام بازم ببخشید که نگفتم
نه بعضیا رو خودم مینویسم بعضیارو از توی نت میگیرم و یکم ویرایش میکنم
نظر لطفته


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








نوشته شدهچهار شنبه 27 مهر 1390برچسب:, توسط کوهستان
.: Weblog Themes By www.NazTarin.com :.